سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مى‏نمود . خردى دنیا در دیده‏اش وى را در چشم من بزرگ مى‏داشت ، و شکم بر او سلطه‏اى نداشت ، پس آنچه نمى‏یافت آرزو نمى‏کرد و آنچه را مى‏یافت فراوان به کار نمى‏برد . بیشتر روزهایش را خاموش مى‏ماند ، و اگر سخن مى‏گفت گویندگان را از سخن مى‏ماند و تشنگى پرسندگان را فرو مى‏نشاند . افتاده بود و در دیده‏ها ناتوان ، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان . تا نزد قاضى نمى‏رفت حجّت نمى‏آورد و کسى را که عذرى داشت . سرزنش نمى‏نمود ، تا عذرش را مى‏شنود . از درد شکوه نمى‏نمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود . آنچه را مى‏کرد مى‏گفت و بدانچه نمى‏کرد دهان نمى‏گشود . اگر با او جدال مى‏کردند خاموشى مى‏گزید و اگر در گفتار بر او پیروز مى‏شدند ، در خاموشى مغلوب نمى‏گردید . بر آنچه مى‏شنود حریصتر بود تا آنچه گوید ، و گاهى که او را دو کار پیش مى‏آمد مى‏نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالف آن را پوید بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشى گرفتن . و اگر نتوانستید ، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن . [نهج البلاغه]
خیلی دوست دارم حالیته
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
میمیرم برات

ااحمد :: یکشنبه 85/4/25 ساعت 6:8 عصر

می میرم برات نمی دونستی میمیرم  بی تو بدون چشات رفتی از برم نمی دونستی که دلم بسته به ساز صدات آرزوم که نمی دونستی که می میرم برات میمرم برات می میرم برات


نوشته های دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

ما اینیم دیگه
میمیرم برات
بیا فرار کنیم

About Us!
خیلی دوست دارم حالیته
ااحمد
من خیلی ادم باحالم
Link to Us!

خیلی دوست دارم حالیته

Hit
مجوع بازدیدها: 3146 بازدید

امروز: 3 بازدید

دیروز: 1 بازدید

In yahoo

یــــاهـو

Submit mail